بریده‌ای از کتاب قصه های من و ننه آغا اثر مظفر سالاری

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

در و پنجره ها آن قدر درز و دورز داشت که هوا اتومات عوض می شد و نفس مان نمی گرفت.

در و پنجره ها آن قدر درز و دورز داشت که هوا اتومات عوض می شد و نفس مان نمی گرفت.

42

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.