بریدهای از کتاب نفرین بال سوخته: کابوس پرواز اثر زهرا افشار
1404/4/25
صفحۀ 234
پروا با خنده گفت: «ببین کدوم دست رو برای دست دادن با من دراز کرده!》 رایان خندید و گفت:《میدونم من. ترسی ازش ندارم.》 با چشم اشاره کردی او دست بدهد.《میخوام قول بدم که زنده برمیگردم. دست بدید! با همین دست راستتون.》 لب های خشک پروا لرزید تا چیزی بگوید اما انگار که مسخ رفتار رایان شده باشد، نتوانست. دست دستکش پوشش را بالا آورد و دست داد. رایان محکم دست پروا را فشرد و خندید. پروا دستش را کشید و با چهره ای اخم آلود از جایش برخاست.
پروا با خنده گفت: «ببین کدوم دست رو برای دست دادن با من دراز کرده!》 رایان خندید و گفت:《میدونم من. ترسی ازش ندارم.》 با چشم اشاره کردی او دست بدهد.《میخوام قول بدم که زنده برمیگردم. دست بدید! با همین دست راستتون.》 لب های خشک پروا لرزید تا چیزی بگوید اما انگار که مسخ رفتار رایان شده باشد، نتوانست. دست دستکش پوشش را بالا آورد و دست داد. رایان محکم دست پروا را فشرد و خندید. پروا دستش را کشید و با چهره ای اخم آلود از جایش برخاست.
وایولت
1404/4/25
0