بریده‌ای از کتاب هستی اثر فرهاد حسن زاده

کوگ

کوگ

1403/5/22

بریدۀ کتاب

صفحۀ 99

صورتم را چرخاندم ته بازار. صدبار گفته بودم گوشواره دوست ندارم. گفته بودم از گوشواره عقم می‌گیرد. عقم می‌گرفت از این چیزهایی که دخترها به گل و گردنشان آویزان می‌کردند.

صورتم را چرخاندم ته بازار. صدبار گفته بودم گوشواره دوست ندارم. گفته بودم از گوشواره عقم می‌گیرد. عقم می‌گرفت از این چیزهایی که دخترها به گل و گردنشان آویزان می‌کردند.

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.