بریده‌ای از کتاب طوطی اثر سوزانا تامارو

طوطی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 39

آن سال های تدریس در دهات کوهستانی، زندگی واقعی بود؛ وقتی که جوجه های او در انتظارش جیک جیک می کردند. هرروز صبح که از خواب بیدار می شد حس می کرد که وجود او «معنی» دارد. چه چیزی زیباتر و هیجان انگیزتر از دیدن آن همه چشم که تشنه ی «یادگرفتن» بودند؟

آن سال های تدریس در دهات کوهستانی، زندگی واقعی بود؛ وقتی که جوجه های او در انتظارش جیک جیک می کردند. هرروز صبح که از خواب بیدار می شد حس می کرد که وجود او «معنی» دارد. چه چیزی زیباتر و هیجان انگیزتر از دیدن آن همه چشم که تشنه ی «یادگرفتن» بودند؟

376

31

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.