بریده‌ای از کتاب داستان فلسفه اثر برایان مگی

روشنا

روشنا

1402/5/3

بریدۀ کتاب

صفحۀ 67

[گالیله] به رغم وضعیت مخاطره‌آمیزش، جرئت کرد این اصل کلی را اعلام کند که قدرت و مرجعیت، از جمله مقامات دینی مسیحیت، حق دخالت در فعالیت‌های حقیقت‌طلبانه علمی را ندارند. او می‌گفت: مثل این است که یک حاکم مستبد که نه از پزشکی چیزی می‌داند و نه از معماری، اما چون خود را فرمانروای مطلق می‌داند، بخواهد برای بیماران دارو تجویز کند، که جان بیماران بدبخت را جدا به خطر می‌اندازد و ساختمان‌هایی بسازد که خیلی زود فرو می‌ریزند. پیام او به مقامات رسمی این بود: (در کار دانشمندان) دخالت نکنید! همین نگرش بود که به‌تدریج تحولاتی انقلابی را در زندگی اجتماعی و اندیشه اروپایی ایجاد کرد.

[گالیله] به رغم وضعیت مخاطره‌آمیزش، جرئت کرد این اصل کلی را اعلام کند که قدرت و مرجعیت، از جمله مقامات دینی مسیحیت، حق دخالت در فعالیت‌های حقیقت‌طلبانه علمی را ندارند. او می‌گفت: مثل این است که یک حاکم مستبد که نه از پزشکی چیزی می‌داند و نه از معماری، اما چون خود را فرمانروای مطلق می‌داند، بخواهد برای بیماران دارو تجویز کند، که جان بیماران بدبخت را جدا به خطر می‌اندازد و ساختمان‌هایی بسازد که خیلی زود فرو می‌ریزند. پیام او به مقامات رسمی این بود: (در کار دانشمندان) دخالت نکنید! همین نگرش بود که به‌تدریج تحولاتی انقلابی را در زندگی اجتماعی و اندیشه اروپایی ایجاد کرد.

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.