بریده‌ای از کتاب افعی و بال های شب : خاکستر و پادشاه نفرین شده اثر کریسا برودبنت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 51

و وینسنت پدر که این ماس ماسک کوچک زمخت را که برایش درست کرده بودم، کنار ارزشمندترین متعلقاتش گذاشته بود. که با آخرین نفس هایش به من گفته بود دوستم دارد.

و وینسنت پدر که این ماس ماسک کوچک زمخت را که برایش درست کرده بودم، کنار ارزشمندترین متعلقاتش گذاشته بود. که با آخرین نفس هایش به من گفته بود دوستم دارد.

26

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.