بریده‌ای از کتاب قصر آبی اثر لوسی مود مونتگمری

kan@shi

kan@shi

دیروز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 134

به طرزی رقت انگیز احساس (تنهایی) می‌کرد.(🖤) وقتی توانست افکارش را نظم ببخشد، فکر کرد چه حسی دارد آدم یک نفر را کنارش داشته باشد که با او (همدلی) کند، کسی که واقعاً به او اهمیت دهد - فقط دستش را محکم بگیرد، همین - کسی که بگوید "می‌دانم وحشتناک است. شجاع باش. حالت به زودی بهتر می‌شود." نه کسی که فقط داد و بیداد کند و هشدار بدهد.

به طرزی رقت انگیز احساس (تنهایی) می‌کرد.(🖤) وقتی توانست افکارش را نظم ببخشد، فکر کرد چه حسی دارد آدم یک نفر را کنارش داشته باشد که با او (همدلی) کند، کسی که واقعاً به او اهمیت دهد - فقط دستش را محکم بگیرد، همین - کسی که بگوید "می‌دانم وحشتناک است. شجاع باش. حالت به زودی بهتر می‌شود." نه کسی که فقط داد و بیداد کند و هشدار بدهد.

78

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.