بریدهای از کتاب دختری که به اعماق دریا افتاد اثر اکسی اوه
1402/9/12
صفحۀ 155
امید حس سرخوشانه ای است ؛که حس میکنم در درونم به جوش میآید، انگار کلاغ زاغی در حال باز کردن بالهایش است در این لحظه که کنار شین هستم و ریسمان سرخ سرنوشت مانند شعلهای بینمان برق میزند هر چیز امکان پذیر بنظر میرسد 🥺
امید حس سرخوشانه ای است ؛که حس میکنم در درونم به جوش میآید، انگار کلاغ زاغی در حال باز کردن بالهایش است در این لحظه که کنار شین هستم و ریسمان سرخ سرنوشت مانند شعلهای بینمان برق میزند هر چیز امکان پذیر بنظر میرسد 🥺
(0/1000)
Hermione
1403/9/28
0