بریدهای از کتاب نخل و نارنج اثر یامین پور
2 ساعت پیش
صفحۀ 20
مرتضی صدایش را بلند کرد آن طور که ابراهیم از پشت در بسته خانقاه هم صدای او را بشنود. - من در آغاز راه فقه و علم شریعتم و این راه را مقدس میدانم؛ راهی که امانت حضرت حجت است برگردن هر کسی که توان ادای آن را دارد تا مردمان مکلف که آماج هجوم حوادثی از هر طرفاند، بی پناه و بدون حکم و تکلیف رها نشوند. ابراهیم در آستانه در ظاهر شد تا سخن مرتضی بیپاسخ نماند. - آنچه تو آن را مقدس میدانی پوسته و پیراهنی بیش نیست. - شریعت پیراهنی است که باید برتن شهر و مردمانش برود تا اندام دین در سرمای بیدینی و گرمای بددینی آسیب نبیند؛ حق خدا و مردم ترک و ضایع نشود و قرآن مجالی بیش از خواندن در مجالس ختم گورستانها بیابد.
مرتضی صدایش را بلند کرد آن طور که ابراهیم از پشت در بسته خانقاه هم صدای او را بشنود. - من در آغاز راه فقه و علم شریعتم و این راه را مقدس میدانم؛ راهی که امانت حضرت حجت است برگردن هر کسی که توان ادای آن را دارد تا مردمان مکلف که آماج هجوم حوادثی از هر طرفاند، بی پناه و بدون حکم و تکلیف رها نشوند. ابراهیم در آستانه در ظاهر شد تا سخن مرتضی بیپاسخ نماند. - آنچه تو آن را مقدس میدانی پوسته و پیراهنی بیش نیست. - شریعت پیراهنی است که باید برتن شهر و مردمانش برود تا اندام دین در سرمای بیدینی و گرمای بددینی آسیب نبیند؛ حق خدا و مردم ترک و ضایع نشود و قرآن مجالی بیش از خواندن در مجالس ختم گورستانها بیابد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.