بریدۀ کتاب

نگارین

2 ساعت پیش

هفت جاویدان (3جلدی)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 95

جم بعد از یه دنیا آمدن اولین فرزندشان، ارنواز، سومین دروازه شهر را درست همان‌جا برای هدیه به پریچهر و نشان دادن وفاداری اش به او ساخته بود... دروازه ای تکیه داده به کوه که رو به هیچ‌جا گشوده میشد؛ پایان همه راه‌ها، دروازه ای نه برای عبور، که برای ماندن...که عشق پایان همه راه‌هاست...این را اورامان در ترانه ای که برای آن‌جا سروده بود، میخواند....ترانه ای که نام دروازه‌ی عاشقان را به سرزمین های دور هم برده بود. جایی برای ممکن کردن عشق های محال، بخشش کینه های خونین...جایی که اگر کسی، از هر گوشه دنیا، خود را به آن می‌رساند، ایرانیان وظیفه خود می‌دانستند یاری اش کنند تا به آرزویش برسد.این بود که از چهار گوشه جهان، عاشقان و آرزومندان به آن‌جا می‌آمدند و نامش را دروازه عاشقان گذاشته بودند.

جم بعد از یه دنیا آمدن اولین فرزندشان، ارنواز، سومین دروازه شهر را درست همان‌جا برای هدیه به پریچهر و نشان دادن وفاداری اش به او ساخته بود... دروازه ای تکیه داده به کوه که رو به هیچ‌جا گشوده میشد؛ پایان همه راه‌ها، دروازه ای نه برای عبور، که برای ماندن...که عشق پایان همه راه‌هاست...این را اورامان در ترانه ای که برای آن‌جا سروده بود، میخواند....ترانه ای که نام دروازه‌ی عاشقان را به سرزمین های دور هم برده بود. جایی برای ممکن کردن عشق های محال، بخشش کینه های خونین...جایی که اگر کسی، از هر گوشه دنیا، خود را به آن می‌رساند، ایرانیان وظیفه خود می‌دانستند یاری اش کنند تا به آرزویش برسد.این بود که از چهار گوشه جهان، عاشقان و آرزومندان به آن‌جا می‌آمدند و نامش را دروازه عاشقان گذاشته بودند.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.