بریدهای از کتاب آب هرگز نمی میرد اثر حمید حسام
3 روز پیش
صفحۀ 220
تشنه بودم، مثل بقیه بچه ها. میتوانستم کف دستم را از آبی که روی زمین میریخت پر کنم؛ اما چشمانم را بستم و گفتم:"سلام بر ابالفضل، سلام بر تشنگی"
تشنه بودم، مثل بقیه بچه ها. میتوانستم کف دستم را از آبی که روی زمین میریخت پر کنم؛ اما چشمانم را بستم و گفتم:"سلام بر ابالفضل، سلام بر تشنگی"
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.