بریدهای از کتاب دنیای بی کران، سلام! اثر ارین انترادا کلی
1403/5/17
صفحۀ 13
صدایش میزدند:لاکپشت چون هیچوقت از لاکش بیرون نمیآمد.هربار که با این اسم صدایش میزدند،تکه ای از وجودش ترک برمیداشت.
صدایش میزدند:لاکپشت چون هیچوقت از لاکش بیرون نمیآمد.هربار که با این اسم صدایش میزدند،تکه ای از وجودش ترک برمیداشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.