بریده‌ای از کتاب کویر اثر علی شریعتی

سها

سها

دیروز

بریدۀ کتاب

صفحۀ 6

ای دوست! می‌ترسم - و جای ترس است - از مکر سرنوشت... حقا و به حرمت دوستی که نمی‌دانم که این که می‌نویسم راه «سعادت» است که می‌روم، یا راه «شقاوت»؟ و حقا که نمی‌دانم که این که نوشتم «طاعت» است یا «معصیت»؟ کاش یکبارگی نادانی شدمی تا از خود خلاصی یافتمی! چون در حرکت و سکون چیزی نویسم، رنجور شوم از آن به غایت! و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم، هم رنجور شوم. چون احوال عاشقان نویسم، نشاید؛ چون احوال عاقلان نویسم، هم نشاید؛ و هر چه نویسم هم نشاید؛ و اگر هیچ ننویسم هم نشاید؛ و اگر گویم نشاید؛ و اگر خاموش گردم هم نشاید؛ و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید... ...و اگر خاموش شوم هم نشاید!

ای دوست! می‌ترسم - و جای ترس است - از مکر سرنوشت... حقا و به حرمت دوستی که نمی‌دانم که این که می‌نویسم راه «سعادت» است که می‌روم، یا راه «شقاوت»؟ و حقا که نمی‌دانم که این که نوشتم «طاعت» است یا «معصیت»؟ کاش یکبارگی نادانی شدمی تا از خود خلاصی یافتمی! چون در حرکت و سکون چیزی نویسم، رنجور شوم از آن به غایت! و چون در معاملت راه خدا چیزی نویسم، هم رنجور شوم. چون احوال عاشقان نویسم، نشاید؛ چون احوال عاقلان نویسم، هم نشاید؛ و هر چه نویسم هم نشاید؛ و اگر هیچ ننویسم هم نشاید؛ و اگر گویم نشاید؛ و اگر خاموش گردم هم نشاید؛ و اگر این واگویم نشاید و اگر وانگویم هم نشاید... ...و اگر خاموش شوم هم نشاید!

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.