بریدهای از کتاب صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز
1404/3/25
صفحۀ 265
آن را چیزی میدانست که خودش واقعا نمیتوانست تعریفی از آن ارائه بدهد و آن را به صورت مبهم مربوط به از بین رفتن تدریجی آن زمان میدانست. میگفت:این روزها دیگر سال هم مانند زمانهای قدیم نمیگذرد. حس میکرد حقایق روزمره زندگی از میان دستانش لیز خورده و میرود.
آن را چیزی میدانست که خودش واقعا نمیتوانست تعریفی از آن ارائه بدهد و آن را به صورت مبهم مربوط به از بین رفتن تدریجی آن زمان میدانست. میگفت:این روزها دیگر سال هم مانند زمانهای قدیم نمیگذرد. حس میکرد حقایق روزمره زندگی از میان دستانش لیز خورده و میرود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.