بریده‌ای از کتاب پاییز فصل آخر سال است اثر نسیم مرعشی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 15

من ساکت بودم، اما موافق؟ می‌دانم که نبودم. فکر می‌کردم نمی‌روی؛ منتظر بودم بیایی توی اتاق، مرا ببوسی و بگویی 'پشیمان شده‌ام، تو موافق نباشی هیچ‌جا نمی‌روم" منتظر بودم بیایی و بگویی "معلوم است که تنهایت نمی‌گذارم، کجا بروم بدون تو؟"

من ساکت بودم، اما موافق؟ می‌دانم که نبودم. فکر می‌کردم نمی‌روی؛ منتظر بودم بیایی توی اتاق، مرا ببوسی و بگویی 'پشیمان شده‌ام، تو موافق نباشی هیچ‌جا نمی‌روم" منتظر بودم بیایی و بگویی "معلوم است که تنهایت نمی‌گذارم، کجا بروم بدون تو؟"

3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.