بریده‌ای از کتاب انسان و حیوان اثر صادق هدایت

! Se Mo Ha !

! Se Mo Ha !

1403/9/29

بریدۀ کتاب

صفحۀ 23

سرِ گنبدِ کبود پیرزنی‌که نشسته بود اسبه عصّاری می‌کرد خره خرّاطی می‌کرد سگه قصابی می‌کرد گربه بقالی می‌کرد شتره نمدمالی می‌کرد پشه رقاصی می‌کرد عنکبوته بَمبازی می‌کرد موشه ماسوره می‌کرد مادر موشه ناله می‌کرد فیل اومد به تماشا پاش سُرید به حوضِ شا افتاد و دندونش شِکَس گفت: چه کنم، چاره کنم روم‌و به دروازه کنم صدای بزغاله کنم: اوم اوم اوم بَه ... ! دنبه داری؟ ... نه ! پس چرا می‌گی: بَه ؟

سرِ گنبدِ کبود پیرزنی‌که نشسته بود اسبه عصّاری می‌کرد خره خرّاطی می‌کرد سگه قصابی می‌کرد گربه بقالی می‌کرد شتره نمدمالی می‌کرد پشه رقاصی می‌کرد عنکبوته بَمبازی می‌کرد موشه ماسوره می‌کرد مادر موشه ناله می‌کرد فیل اومد به تماشا پاش سُرید به حوضِ شا افتاد و دندونش شِکَس گفت: چه کنم، چاره کنم روم‌و به دروازه کنم صدای بزغاله کنم: اوم اوم اوم بَه ... ! دنبه داری؟ ... نه ! پس چرا می‌گی: بَه ؟

27

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.