بریده‌ای از کتاب رومئو و ژولیت (رومیو و جولیت): نمایشنامه اثر ویلیام شکسپیر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 72

نور از سمت مشرق است و خورشید ژولیت است. ای آفتاب زیبا طلوع کن و ماه حسود را نابود ساز. ماه عزادار کم نور و بیمار است زیرا تو ژولیت زیبا،از او بسیار زیباتری. آه،این بانوی من است! این عشق من است! ای کاش می‌دانست چقدر دوستش دارم. او حرف‌های مرا نمی‌شنود اما دارد حرف می‌زند. آیا او دارد با من حرف می‌زند؟ خیر. چشمانش می‌درخشد. ستاره‌های درخشان آسمان باید بروند و بگذارند چشمان او به جای آنها بدرخشد. اگر چشمان او به جای ستارگان در آسمان بود،آنقدر می‌درخشید که پرندگان فکر می‌کردند صبح شده به نغمه سرایی سر می‌دادند. ببین چگونه دستش را زیر گونه‌اش گذاشته. ای کاش من دستکشی بودم در دستان او تا می‌توانستم گونه زیبایش را لمس کنم.

نور از سمت مشرق است و خورشید ژولیت است. ای آفتاب زیبا طلوع کن و ماه حسود را نابود ساز. ماه عزادار کم نور و بیمار است زیرا تو ژولیت زیبا،از او بسیار زیباتری. آه،این بانوی من است! این عشق من است! ای کاش می‌دانست چقدر دوستش دارم. او حرف‌های مرا نمی‌شنود اما دارد حرف می‌زند. آیا او دارد با من حرف می‌زند؟ خیر. چشمانش می‌درخشد. ستاره‌های درخشان آسمان باید بروند و بگذارند چشمان او به جای آنها بدرخشد. اگر چشمان او به جای ستارگان در آسمان بود،آنقدر می‌درخشید که پرندگان فکر می‌کردند صبح شده به نغمه سرایی سر می‌دادند. ببین چگونه دستش را زیر گونه‌اش گذاشته. ای کاش من دستکشی بودم در دستان او تا می‌توانستم گونه زیبایش را لمس کنم.

30

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.