بریده‌ای از کتاب ما بی تو، تو بی ما اثر مهرگان رزمی بهرغانی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 52

هرچه جلوتر می روم، مهدی را تنهاتر از حسین می بینم. پرچمش را می بینم که بر روی زمین افتاده. می بینم که کربلای مهدی ابوالفضل علمدار ندارد؛ حبیب ندارد؛ حر ندارد؛ هانی ندارد؛ زینب ندارد؛ اما آن‌طرف‌تر از کربلای مهدی را می بینم که تا چشم کار می کند، عمر سعد و حرمله و یزید و عبیدالله و شمر ایستاده است و تمام اهل کوفه را که امروز تمام جهان‌اند.

هرچه جلوتر می روم، مهدی را تنهاتر از حسین می بینم. پرچمش را می بینم که بر روی زمین افتاده. می بینم که کربلای مهدی ابوالفضل علمدار ندارد؛ حبیب ندارد؛ حر ندارد؛ هانی ندارد؛ زینب ندارد؛ اما آن‌طرف‌تر از کربلای مهدی را می بینم که تا چشم کار می کند، عمر سعد و حرمله و یزید و عبیدالله و شمر ایستاده است و تمام اهل کوفه را که امروز تمام جهان‌اند.

57

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.