بریدهای از کتاب فتح خون: روایت محرم اثر سید مرتضی آوینی
1403/4/27
صفحۀ 99
«...گاه هست که این درد، آنهمه گلوگیر میشود که دلْ به آرزویی محال میگراید که: ای کاش حق بیحجاب جلوه میکرد تا این فرومایگان درمییافتند که شب سیاه غفلتشان تا کجا گسترده است و چه جهنمی در قلبشان میجوشد و میخروشد و چه گرداب موحشی آنان را به ورطههای عدمیِ هلاک میکشاند؛ اما عقل نهیب میزند که ای آرزومند، دل به محال مسپار! حق بیحجاب در جلوه است، تو چرا اینگونه سخن میگویی؟ حجابْ تویی و منم... وگرنه، سبحانالله! حق در عرصه کبریایی خویش از این گمانها مبراست. تو نیز ربِّ اَرِنی بگو، آنچنان که موسی گفت، تا باب لَن تَرانی بر تو نیز گشوده شود و ببینی که عالم سراپا حجاب است، اگرچه جمال حق از این حُجُب مبرّاست. باب لن ترانی، دروازۀ عالم صَعْق است. موسی شو تا لن ترانی بشنوی و خَرَّ موسی صَعِقا در شان تو نازل شود، اگرنه، اینجا عالم آفاق است و شمس خلقت از افق این حجابها سر زده است.»
«...گاه هست که این درد، آنهمه گلوگیر میشود که دلْ به آرزویی محال میگراید که: ای کاش حق بیحجاب جلوه میکرد تا این فرومایگان درمییافتند که شب سیاه غفلتشان تا کجا گسترده است و چه جهنمی در قلبشان میجوشد و میخروشد و چه گرداب موحشی آنان را به ورطههای عدمیِ هلاک میکشاند؛ اما عقل نهیب میزند که ای آرزومند، دل به محال مسپار! حق بیحجاب در جلوه است، تو چرا اینگونه سخن میگویی؟ حجابْ تویی و منم... وگرنه، سبحانالله! حق در عرصه کبریایی خویش از این گمانها مبراست. تو نیز ربِّ اَرِنی بگو، آنچنان که موسی گفت، تا باب لَن تَرانی بر تو نیز گشوده شود و ببینی که عالم سراپا حجاب است، اگرچه جمال حق از این حُجُب مبرّاست. باب لن ترانی، دروازۀ عالم صَعْق است. موسی شو تا لن ترانی بشنوی و خَرَّ موسی صَعِقا در شان تو نازل شود، اگرنه، اینجا عالم آفاق است و شمس خلقت از افق این حجابها سر زده است.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.