بریدهای از کتاب قصه معراج اثر مهدی خدامیان آرانی
1403/6/29
صفحۀ 5
آيا "سِدرَةُ المُنتَهى" را مىشناسى؟ درخت بزرگى كه در ملكوت اعلى است و هزاران فرشته در اطراف آن هستند. اما چرا اين درخت را به اين نام مىخوانند؟ چون اين درخت آخرين ايستگاه است! پيامبران و فرشتگان تا اينجا بيشتر نمىتوانند جلو بيايند. به اين درخت كه برسى، هر كس كه باشى بايد متوقف شوى! اينجا آخر خط است. جبرئيل خطاب به پيامبر نموده و عرضه مىدارد: اى محمد! اين صداى خداوند است كه مىگويد: "مهربانى من بر غضبم سبقت گرفته است". و اينجاست كه پيامبر عرضه مىدارد: بار خدايا، عفو و بخشش تو را مىطلبم. اكنون ديگر موقع خداحافظى است! جبرئيل با پيامبر خداحافظى مىكند. جبرئيل از مكه تا اينجا همراه پيامبر آمده است و يك همسفر خوب براى پيامبر بوده است اما چرا رفيق نيمهراه مىشود؟ پيامبر به او مىفرمايد: چرا همراه من نمىآيى؟ جبرئيل عرضه مىدارد: اگر به اندازهٔ سر سوزنى جلوتر بيايم، پرو بال من مىسوزد. و جبرئيل كنار سِدرَةُ المُنتهى منتظر پيامبر مىماند تا او برگردد. و پيامبر به سفر خود ادامه مىدهد.
آيا "سِدرَةُ المُنتَهى" را مىشناسى؟ درخت بزرگى كه در ملكوت اعلى است و هزاران فرشته در اطراف آن هستند. اما چرا اين درخت را به اين نام مىخوانند؟ چون اين درخت آخرين ايستگاه است! پيامبران و فرشتگان تا اينجا بيشتر نمىتوانند جلو بيايند. به اين درخت كه برسى، هر كس كه باشى بايد متوقف شوى! اينجا آخر خط است. جبرئيل خطاب به پيامبر نموده و عرضه مىدارد: اى محمد! اين صداى خداوند است كه مىگويد: "مهربانى من بر غضبم سبقت گرفته است". و اينجاست كه پيامبر عرضه مىدارد: بار خدايا، عفو و بخشش تو را مىطلبم. اكنون ديگر موقع خداحافظى است! جبرئيل با پيامبر خداحافظى مىكند. جبرئيل از مكه تا اينجا همراه پيامبر آمده است و يك همسفر خوب براى پيامبر بوده است اما چرا رفيق نيمهراه مىشود؟ پيامبر به او مىفرمايد: چرا همراه من نمىآيى؟ جبرئيل عرضه مىدارد: اگر به اندازهٔ سر سوزنى جلوتر بيايم، پرو بال من مىسوزد. و جبرئيل كنار سِدرَةُ المُنتهى منتظر پيامبر مىماند تا او برگردد. و پيامبر به سفر خود ادامه مىدهد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.