بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

یک روز در همان قهوه‌خانه‌ی‌مشدعلی،یک نفر می‌آید پیش آقا و می‌گوید: آسیدتراب، دستم خالیه. آقا بی‌هیچ حرفی دست در جیبش می‌کند و دو تومن به او می‌دهد. یک نفر به آقا می گوید: آقا، بهش پول نده؛ این یارو عملیه. آقا می‌گوید: تو از کجا مطمئنی؟ طرف می‌گوید: من می‌دونم؛ همه‌ی محل هم می‌دونن! آقا می‌گوید: خُب، عملی باشه؛ حالا برو صداش کن. عملی را صدا می‌زنند. آقا به او می‌گوید: نمی‌دونستم عملی هستی. این دو تومن، خرج عملت. اون که اول بهت دادم، خرج زن و بچه‌ت ...

یک روز در همان قهوه‌خانه‌ی‌مشدعلی،یک نفر می‌آید پیش آقا و می‌گوید: آسیدتراب، دستم خالیه. آقا بی‌هیچ حرفی دست در جیبش می‌کند و دو تومن به او می‌دهد. یک نفر به آقا می گوید: آقا، بهش پول نده؛ این یارو عملیه. آقا می‌گوید: تو از کجا مطمئنی؟ طرف می‌گوید: من می‌دونم؛ همه‌ی محل هم می‌دونن! آقا می‌گوید: خُب، عملی باشه؛ حالا برو صداش کن. عملی را صدا می‌زنند. آقا به او می‌گوید: نمی‌دونستم عملی هستی. این دو تومن، خرج عملت. اون که اول بهت دادم، خرج زن و بچه‌ت ...

1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.