بریده‌ای از کتاب قصه های آشوب اثر جوزف کنراد

بریدۀ کتاب

صفحۀ 129

ترس همیشه باقی می‌ماند. آدم شاید بتواند بر هرچیزی در درون خود غلبه کند. عشق و نفرت و باور و حتی تردید را هم می‌توان در دل از میان برد اما هر کس تا زمانی که به زندگی چنگ می‌زند نمی‌تواند وحشت را از دلش بیرون کند، همان وحشت پنهانی و نابودناشدنی و هولناک که آرام در وجود آدمی رخنه می‌کند، افکار او را تیره و تار می‌کند، در دل او پنهان می‌شود و آخرین نفس‌های او را به هنگام جان دادن نظاره می‌کند.

ترس همیشه باقی می‌ماند. آدم شاید بتواند بر هرچیزی در درون خود غلبه کند. عشق و نفرت و باور و حتی تردید را هم می‌توان در دل از میان برد اما هر کس تا زمانی که به زندگی چنگ می‌زند نمی‌تواند وحشت را از دلش بیرون کند، همان وحشت پنهانی و نابودناشدنی و هولناک که آرام در وجود آدمی رخنه می‌کند، افکار او را تیره و تار می‌کند، در دل او پنهان می‌شود و آخرین نفس‌های او را به هنگام جان دادن نظاره می‌کند.

16

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.