بریدهای از کتاب تابوت سرگردان اثر حمیدرضا شاه آبادی
دیروز
صفحۀ 82
یک انسان بی نقاب در میان خیل نقابداران، بی پناه و تنهاست. در میان مردمانی که به نقاب خو کرده اند و بی نقاب بودن را نمیپذیرند، همواره در خطر است. خطر مردمانی که با نقابهایشان هر کدام می توانند برایش گرگی باشند و او را بدَرند. آن وقت است که تنها می شوید. نقابی را که چون یک زره از شما محافظت میکرده از دست داده اید؛ پس بی دفاع می شوید. تنها و بی دفاع. در بیابانی پر خطر، یکه و تنها رها شده باشید.
یک انسان بی نقاب در میان خیل نقابداران، بی پناه و تنهاست. در میان مردمانی که به نقاب خو کرده اند و بی نقاب بودن را نمیپذیرند، همواره در خطر است. خطر مردمانی که با نقابهایشان هر کدام می توانند برایش گرگی باشند و او را بدَرند. آن وقت است که تنها می شوید. نقابی را که چون یک زره از شما محافظت میکرده از دست داده اید؛ پس بی دفاع می شوید. تنها و بی دفاع. در بیابانی پر خطر، یکه و تنها رها شده باشید.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.
