بریده‌ای از کتاب چله ی شعر اثر مرتضی امیری اسفندقه

بریدۀ کتاب

صفحۀ 160

در همین کوچه و بازار مادری فرزندش را صدا می‌زند با این لحن که: "مادر، حسین! زینب گُم نشود؟!" و تو که این جمله را در ازدحام بازار می‌شنوی، گریه‌ات می‌گیرد؛ گویا روضه‌ای بی‌شیله پیله شنیده‌ای. می‌دانید که تمام اوقات ما گره خورده است با روضه! آب می‌نوشیم و می‌گوییم یا حسین. این یعنی چه؟ آیا غیر از روضه است؟ اما چه روضه‌ای؟ ساده و صمیمی و سلیس!

در همین کوچه و بازار مادری فرزندش را صدا می‌زند با این لحن که: "مادر، حسین! زینب گُم نشود؟!" و تو که این جمله را در ازدحام بازار می‌شنوی، گریه‌ات می‌گیرد؛ گویا روضه‌ای بی‌شیله پیله شنیده‌ای. می‌دانید که تمام اوقات ما گره خورده است با روضه! آب می‌نوشیم و می‌گوییم یا حسین. این یعنی چه؟ آیا غیر از روضه است؟ اما چه روضه‌ای؟ ساده و صمیمی و سلیس!

11

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.