بریده‌ای از کتاب مجموعه کامل اشعار قیصر امین پور اثر قیصر امین پور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 336

طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی دوباره پلک دلم می پرد، نشانهٔ چیست؟ شنیده‌ام که می‌آید کسی به مهمانی کسی که سبزتر است از هزار بار بهار کسی، شگفت کسی، آن‌چنان که می‌دانی کسی که نقطهٔ آغاز هر چه پرواز است تویی که در سفر عشق خط پایانی تویی بهانهٔ آن ابرها که می‌گریند بیا که صاف شود این هوای بارانی تو از حوالی اقلیم هر کجاآباد بیا که می‌رود این شهر رو به ویرانی کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی

طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی دوباره پلک دلم می پرد، نشانهٔ چیست؟ شنیده‌ام که می‌آید کسی به مهمانی کسی که سبزتر است از هزار بار بهار کسی، شگفت کسی، آن‌چنان که می‌دانی کسی که نقطهٔ آغاز هر چه پرواز است تویی که در سفر عشق خط پایانی تویی بهانهٔ آن ابرها که می‌گریند بیا که صاف شود این هوای بارانی تو از حوالی اقلیم هر کجاآباد بیا که می‌رود این شهر رو به ویرانی کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی

22

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.