بریدهای از کتاب آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد اثر ویکتور هوگو
1404/4/13
صفحۀ 10
حس میکردم که چهرهی تماشاچیان مانند صورتهای خیمهشببازی به نخی بسته است و سر همهی آن نخها به من منتهی میشود، آری حس میکردم که مرکز توجه آن قیافههای مات و مبهوت، منم.
حس میکردم که چهرهی تماشاچیان مانند صورتهای خیمهشببازی به نخی بسته است و سر همهی آن نخها به من منتهی میشود، آری حس میکردم که مرکز توجه آن قیافههای مات و مبهوت، منم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.