بریدهای از کتاب رویای یک دیدار اثر سیدناصر هاشم زاده
5 روز پیش
صفحۀ 151
مهری زیبا و شگفت انگیز با همان علائم که شنیده بود در برابر چشمان روزبه ظاهر شد. روزبه دیگر با خود نبود. افتاد، به خاک افتاد. برخاست و برشانه های پیامبر بوسه زد. او یافته بود پیامبر را او یافته بود کسی را که عمری در پی او بود. بوسه به دست های پیامبر می زد. زانوانش بیش از این تاب نیاورد. خم شد... گریه امانش نداد. اشک سیل شد صورتش غرق اشک بود. پیامبر او را در بغل گرفت. ما یافتیم تو را تو گم شده بودی. خداوند گم شده ها را می یابد. وقتی گم شدید بایستید تا طعمه گرگها نشوید. چوپان خواهد آمد و شما را پیدا خواهد کرد. روز به فهمید که نیافته است، یافته شده است. شکار نکرده است، شکار شده است. حال عجیبی در خود احساس کرد؛ حالتی که از خود بیخود شده بود. شاید از هوش رفته بود. اما به یاد داشت که تکرار میکرد: اشهد ان لا اله الالله واشهد ان محمداً رسول الله و... رسول الله ...
مهری زیبا و شگفت انگیز با همان علائم که شنیده بود در برابر چشمان روزبه ظاهر شد. روزبه دیگر با خود نبود. افتاد، به خاک افتاد. برخاست و برشانه های پیامبر بوسه زد. او یافته بود پیامبر را او یافته بود کسی را که عمری در پی او بود. بوسه به دست های پیامبر می زد. زانوانش بیش از این تاب نیاورد. خم شد... گریه امانش نداد. اشک سیل شد صورتش غرق اشک بود. پیامبر او را در بغل گرفت. ما یافتیم تو را تو گم شده بودی. خداوند گم شده ها را می یابد. وقتی گم شدید بایستید تا طعمه گرگها نشوید. چوپان خواهد آمد و شما را پیدا خواهد کرد. روز به فهمید که نیافته است، یافته شده است. شکار نکرده است، شکار شده است. حال عجیبی در خود احساس کرد؛ حالتی که از خود بیخود شده بود. شاید از هوش رفته بود. اما به یاد داشت که تکرار میکرد: اشهد ان لا اله الالله واشهد ان محمداً رسول الله و... رسول الله ...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.