بریده‌ای از کتاب اژدهایی با قلب شکلاتی اثر استفانی برجس

Jupiter

Jupiter

1403/6/23

بریدۀ کتاب

صفحۀ 15

باید صدای یک آدم باشد. آتش از سوراخ‌های دماغم زبانه کشید. بوی این انسان گرم و خوشمزه همه‌ی حواسم را به تکاپو انداخت؛ تازه این بو با بوی کاج سوخته هم قاطی شده بود. او آتشی روشن کرده بود و کنارش نشسته بود. و زده بود زیر آواز. عمرا صدای قدم‌هایم را نمی‌شنید!

باید صدای یک آدم باشد. آتش از سوراخ‌های دماغم زبانه کشید. بوی این انسان گرم و خوشمزه همه‌ی حواسم را به تکاپو انداخت؛ تازه این بو با بوی کاج سوخته هم قاطی شده بود. او آتشی روشن کرده بود و کنارش نشسته بود. و زده بود زیر آواز. عمرا صدای قدم‌هایم را نمی‌شنید!

7

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.