بریده‌ای از کتاب عایده اثر محبوبه السادات رضوی نیا

بریدۀ کتاب

صفحۀ 234

هوالله ۲۳۴ | عايده بگذارید زیر سرش وقتی میخواستند سنگهای لحد را بگذارند، خودم را روی قبر خم کردم و داد زدم: «علیییی مامان تو را پیش کسی امانت میگذارم که امانتها پیشش گم نمی شود. یک مشت خاک برداشتم و روی او ریختم گفتم: «خدایا از تو ممنونم که جزو زیباترین مادرها شدم و نوحه وداعاً يا أمى را که علی دوست داشت، زمزمه کردم: «خداحافظ مامان خداحافظ ،مامان دیگر از امروز به بعد نمیبینمت

هوالله ۲۳۴ | عايده بگذارید زیر سرش وقتی میخواستند سنگهای لحد را بگذارند، خودم را روی قبر خم کردم و داد زدم: «علیییی مامان تو را پیش کسی امانت میگذارم که امانتها پیشش گم نمی شود. یک مشت خاک برداشتم و روی او ریختم گفتم: «خدایا از تو ممنونم که جزو زیباترین مادرها شدم و نوحه وداعاً يا أمى را که علی دوست داشت، زمزمه کردم: «خداحافظ مامان خداحافظ ،مامان دیگر از امروز به بعد نمیبینمت

34

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.