بریده‌ای از کتاب پولینا چشم و چراغ کوهپایه اثر آناماریا ماتوته

نِسیان

نِسیان

16 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 156

پدربزرگ با همان مهربانی و نرمی گفت :« آرام بگیر دخترم ، آرام بگیر.» این اولین‌بار بود که کسی به من می‌گفت "دخترم".

پدربزرگ با همان مهربانی و نرمی گفت :« آرام بگیر دخترم ، آرام بگیر.» این اولین‌بار بود که کسی به من می‌گفت "دخترم".

3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.