بریدۀ کتاب

روشنا

1402/11/25

بریدۀ کتاب

صفحۀ 223

I’ve never before been a slow walker. I don’t amble or stroll. I throw it into fifth gear, and I go. And I’m not unusual in this respect around here. I think most Bostonians walk quickly and with purpose. We’ve got things to do, important things, and lots of them, and we’re running late. We don’t have time to dillydally, chitchat, or smell the roses. This may sound self-important, rude, or even unenlightened, but it’s not. We’re most likely being practical and responsible and just trying to keep pace with everything that is demanded of us. ترجمه از کتاب نیمه‌ی نادیده نشر کتابسرای تندیس: من قبلاً هرگز آرام راه نمی‌رفتم. هیچ‌وقت سر حوصله قدم‌زنان یا گردش‌کنان راه نمی‌رفتم. همیشه روی دنده پنج می‌گذاشتم و می‌رفتم. البته این دور و برها من تنها نیستم. به نظر من تمام بوستونی‌ها با سرعت و هدفمند راه می‌روند. ما خیلی کارها برای انجام دادن داریم، کارهای مهم و تعداد آن کارهای مهم هم بسیار زیاد است، همیشه هم تاخیر داریم یا دیرمان می‌شود. ما برای بیهوده وقت گذراندن، ایستادن و گپ زدن، یا گل سرخ‌ها را بو کردن وقت نداریم. امکان دارد این حالت خودبزرگ‌بینی، گستاخی یا حتی متعصبانه به نظر بیاید، اما این طور نیست. بیش‌تر به این دلیل است که ما می‌خواهیم کارآزموده و مسئولیت‌پذیر باشیم و سعی می‌کنیم برای هرچیزی که از ما خواسته می‌شود گام‌های هماهنگ برداریم.

I’ve never before been a slow walker. I don’t amble or stroll. I throw it into fifth gear, and I go. And I’m not unusual in this respect around here. I think most Bostonians walk quickly and with purpose. We’ve got things to do, important things, and lots of them, and we’re running late. We don’t have time to dillydally, chitchat, or smell the roses. This may sound self-important, rude, or even unenlightened, but it’s not. We’re most likely being practical and responsible and just trying to keep pace with everything that is demanded of us. ترجمه از کتاب نیمه‌ی نادیده نشر کتابسرای تندیس: من قبلاً هرگز آرام راه نمی‌رفتم. هیچ‌وقت سر حوصله قدم‌زنان یا گردش‌کنان راه نمی‌رفتم. همیشه روی دنده پنج می‌گذاشتم و می‌رفتم. البته این دور و برها من تنها نیستم. به نظر من تمام بوستونی‌ها با سرعت و هدفمند راه می‌روند. ما خیلی کارها برای انجام دادن داریم، کارهای مهم و تعداد آن کارهای مهم هم بسیار زیاد است، همیشه هم تاخیر داریم یا دیرمان می‌شود. ما برای بیهوده وقت گذراندن، ایستادن و گپ زدن، یا گل سرخ‌ها را بو کردن وقت نداریم. امکان دارد این حالت خودبزرگ‌بینی، گستاخی یا حتی متعصبانه به نظر بیاید، اما این طور نیست. بیش‌تر به این دلیل است که ما می‌خواهیم کارآزموده و مسئولیت‌پذیر باشیم و سعی می‌کنیم برای هرچیزی که از ما خواسته می‌شود گام‌های هماهنگ برداریم.

(0/1000)

نظرات

روشنا

1402/11/25

پ.ن: این تیکه من رو یاد تهران می‌ندازه...
علی

1402/11/30

این تیکه من را یاد خودم می‌ندازه. عجله دارم در انجام همه کارها. تمام ساعت‌ها رو باید انداخت سطل زباله.
1
روشنا

1402/11/30

واقعاً دوست دارم یه روز بدون ساعت زندگی کنم ببینم چطوریه