بریدۀ کتاب

اثر انگشت
60

4

(0/1000)

نظرات

حقیقتاً از جنابِ آذر
اشعار فاخری توقع داشتم
نه اینکه کتابش رو باز کنم 
با این صحنهٔ حال به‌هم‌زن مواجه شم..☹️🤮

1

بزرگوار در صفحه بعدی همین شعر
خطاب به معشوقش می‌فرماید:

[ با سکوتی که تو داری سرِ زا می‌میری ] 😐


پ.ن: با این صراحت لهجه‌ای که تو داری خب توقع داری نذاره بره ؟! 🚶🏼 
2

2

واقعا عجیبه  

1

عجیب و مسخره و خنده‌دار.. 😅
@Mohammadjvad 

1