بریدهای از کتاب اندیشه دکارت اثر تام سورل
1403/1/21
صفحۀ 130
یکی از نشانه های قدرت فلسفه دکارت این است که هنوز هم کار به خاک سپردن آن پایان نیافته است و فیلسوفان همچنان با براهینی پرورده به بیان عدم موافقت خود با نظریه دکارت درباره تصورات، ثَنَوی مشربی او، نظر او در این باب که علم باید بر اصول بدیهی استوار باشد، و نظر او در اینباره که ملاحظات مربوط به معرفت باید در کانون فلسفه باشد، ادامه میدهند. این اعتقادات یک نظام را میسازند، و قدرت بقای آن ها نیز در همین است. همه این اعتقادات در جریان یک کوششِ یگانه حاصل شدهاند، یعنی کوشش برای نشان دادن این امر که فهم ریاضیِ طبیعت عینیتر از فهمی است که از حواس به دست میآید، و نیز دست یافتن به این تصورِ عینی از حد عقل بشری بیرون نیست. شک نیست که روش دکارت برای اثبات این معانی پُر خطاست، و این چیزی است که با انتقاد های نسل های پیاپی معلوم شده است. اما اگر کوشش فلسفی دکارت همچنان برای فیلسوفان کشش نداشت، انتقاد از او هم تاکنون متروک شده بود. اما فیلسوفان همچنان مجذوب دکارتاند، و هنوز دوست دارند درباره آن نوع موضوعاتی که فهم عینی نسبت به آن ها روز به روز بیش تر ممکن میشود بحث کنند. چیزی که به این بحث ها معنی میدهد این است که ما اکنون از این که میگوییم جهان مادی را میتوان روز به روز بهتر شناخت، تصور روشنی داریم. یکی از نخستین نسخه های این تصور را دکارت عرضه کرده است، و همین است که نمیتوان به آسانی گریبان خود را از دست شبح دکارت رهانید.
یکی از نشانه های قدرت فلسفه دکارت این است که هنوز هم کار به خاک سپردن آن پایان نیافته است و فیلسوفان همچنان با براهینی پرورده به بیان عدم موافقت خود با نظریه دکارت درباره تصورات، ثَنَوی مشربی او، نظر او در این باب که علم باید بر اصول بدیهی استوار باشد، و نظر او در اینباره که ملاحظات مربوط به معرفت باید در کانون فلسفه باشد، ادامه میدهند. این اعتقادات یک نظام را میسازند، و قدرت بقای آن ها نیز در همین است. همه این اعتقادات در جریان یک کوششِ یگانه حاصل شدهاند، یعنی کوشش برای نشان دادن این امر که فهم ریاضیِ طبیعت عینیتر از فهمی است که از حواس به دست میآید، و نیز دست یافتن به این تصورِ عینی از حد عقل بشری بیرون نیست. شک نیست که روش دکارت برای اثبات این معانی پُر خطاست، و این چیزی است که با انتقاد های نسل های پیاپی معلوم شده است. اما اگر کوشش فلسفی دکارت همچنان برای فیلسوفان کشش نداشت، انتقاد از او هم تاکنون متروک شده بود. اما فیلسوفان همچنان مجذوب دکارتاند، و هنوز دوست دارند درباره آن نوع موضوعاتی که فهم عینی نسبت به آن ها روز به روز بیش تر ممکن میشود بحث کنند. چیزی که به این بحث ها معنی میدهد این است که ما اکنون از این که میگوییم جهان مادی را میتوان روز به روز بهتر شناخت، تصور روشنی داریم. یکی از نخستین نسخه های این تصور را دکارت عرضه کرده است، و همین است که نمیتوان به آسانی گریبان خود را از دست شبح دکارت رهانید.
0
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.