بریده‌ای از کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ

ایمان

ایمان

1402/3/24

بریدۀ کتاب

صفحۀ 321

به این نتیجه رسید که بخاطر احساس عمیق بیچارگی تصمیم نگرفته بود خودش را خلاص کند، بلکه به این دلیل بود که توانسته بود خودش را قانع کند هیچ راه واقعی برای خلاصی از بدبختی وجود ندارد. این موضوع، از نظر نورا، بنیاد افسردگی اش بود و همینطور تفاوت میان ترس و ناامیدی. ترس وقتی است که تنها بروی داخل سرداب و نگران باشی در پشت سرت بسته شود. ناامیدی وقتی است که در پشت سرت بسته شده باشد، قفلش هم کرده باشند و کسی هم نباشد در را باز کند.

به این نتیجه رسید که بخاطر احساس عمیق بیچارگی تصمیم نگرفته بود خودش را خلاص کند، بلکه به این دلیل بود که توانسته بود خودش را قانع کند هیچ راه واقعی برای خلاصی از بدبختی وجود ندارد. این موضوع، از نظر نورا، بنیاد افسردگی اش بود و همینطور تفاوت میان ترس و ناامیدی. ترس وقتی است که تنها بروی داخل سرداب و نگران باشی در پشت سرت بسته شود. ناامیدی وقتی است که در پشت سرت بسته شده باشد، قفلش هم کرده باشند و کسی هم نباشد در را باز کند.

3

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.