بریدهای از کتاب برادران کارامازف اثر فیودور داستایفسکی
2 روز پیش
صفحۀ 78
پیر گفت: «گوش کن ببین چی میگویم، مادر. آن قدیم ها یکی از اولیای خدا، در یکی از عبادتگاه هایِ آن دوره مادری مثل تو را دید که برای بچهاش بچهی یکییک دانه اش زاری میکرد بچهی آن زن را هم خدا ازش گرفته بود. آن مردِ خدا به زن گفت: اگر بدانی این کوچولوها در عرش خدا چقدر نترس و جسور اند! در ملکوتِ آسمان هیچ کس مثل آنها نترس و جسور نیست به خدا می گویند: "خدایا، تو به ما زندگی دادی ولی مزه نکرده از ما گرفتیش برای همین هم بدون ترس از خدا آن قدر هیاهو میکنند تا خدا در عوض به آنها مقام فرشتگان را میدهد." مردِ خدا گفت: پس تو هم باید خوشحالی کنی زن نه این که زاری کنی چون کوچولوی تو هم الان بین فرشته های خداست. این را یکی از اولیای خدا در روزگار قدیم به آن زن گفت، یکی از اولیای بزرگ خدا که دروغ از دهنش بیرون نمیامد. پس، مادر، بدان که کوچولوی تو هم الان در عرش در بارگاه خدای متعال شاد و خوشحال است و برای تو به درگاه خدا دعا میکند. میخواهی گریه کنی گریه کن، ولی شادی هم بکن.»
پیر گفت: «گوش کن ببین چی میگویم، مادر. آن قدیم ها یکی از اولیای خدا، در یکی از عبادتگاه هایِ آن دوره مادری مثل تو را دید که برای بچهاش بچهی یکییک دانه اش زاری میکرد بچهی آن زن را هم خدا ازش گرفته بود. آن مردِ خدا به زن گفت: اگر بدانی این کوچولوها در عرش خدا چقدر نترس و جسور اند! در ملکوتِ آسمان هیچ کس مثل آنها نترس و جسور نیست به خدا می گویند: "خدایا، تو به ما زندگی دادی ولی مزه نکرده از ما گرفتیش برای همین هم بدون ترس از خدا آن قدر هیاهو میکنند تا خدا در عوض به آنها مقام فرشتگان را میدهد." مردِ خدا گفت: پس تو هم باید خوشحالی کنی زن نه این که زاری کنی چون کوچولوی تو هم الان بین فرشته های خداست. این را یکی از اولیای خدا در روزگار قدیم به آن زن گفت، یکی از اولیای بزرگ خدا که دروغ از دهنش بیرون نمیامد. پس، مادر، بدان که کوچولوی تو هم الان در عرش در بارگاه خدای متعال شاد و خوشحال است و برای تو به درگاه خدا دعا میکند. میخواهی گریه کنی گریه کن، ولی شادی هم بکن.»
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.