بریدهای از کتاب کوجو اثر استیون کینگ
1404/1/3
صفحۀ 396
اشک میریخت و آرزو میکرد که ای کاش بمیرد و چنین روزی را نبیند؛ اما نمرده بود و روز بعد سر کارش برگشته بود.
اشک میریخت و آرزو میکرد که ای کاش بمیرد و چنین روزی را نبیند؛ اما نمرده بود و روز بعد سر کارش برگشته بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.