بریده‌ای از کتاب شرح الف خمیده اثر لیلا مهدوی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 36

خود بارها از ابوالقاسم شنیده بود که زهرا را نور دو چشمانش می‌خواند و می‌گفت که دخترم فاطمه به درستی سیّده زنان جهانیان از پیشینیان و آیندگان است. او پاره تن من و نور دیده من است. او حیات قلب من و روح میان دو جانب بدن من است. او حوریه‌ای در قالب انسانی است. هرگاه او در محراب عبادتش در برابر پروردگارش می‌ایستد، نورش برای فرشتگان آسمان‌ها آنچنان می‌درخشد که نور ستاره‌ها برای اهل زمین. من خوب می‌دانستم که خدا مرا برگزیده که در خدمت فاطمه باشم. لطف خدا و کمال من! خدیجه! مادری برای دختری از جنس حوری بهشتی بود. از این فکر، لبخندی ناخواسته روی چهره‌ام آمد.

خود بارها از ابوالقاسم شنیده بود که زهرا را نور دو چشمانش می‌خواند و می‌گفت که دخترم فاطمه به درستی سیّده زنان جهانیان از پیشینیان و آیندگان است. او پاره تن من و نور دیده من است. او حیات قلب من و روح میان دو جانب بدن من است. او حوریه‌ای در قالب انسانی است. هرگاه او در محراب عبادتش در برابر پروردگارش می‌ایستد، نورش برای فرشتگان آسمان‌ها آنچنان می‌درخشد که نور ستاره‌ها برای اهل زمین. من خوب می‌دانستم که خدا مرا برگزیده که در خدمت فاطمه باشم. لطف خدا و کمال من! خدیجه! مادری برای دختری از جنس حوری بهشتی بود. از این فکر، لبخندی ناخواسته روی چهره‌ام آمد.

4

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.