بریدهای از کتاب بر جاده های آبی سرخ؛ بر اساس زندگی میرمهنای دغابی اثر نادر ابراهیمی
4 روز پیش
صفحۀ 30
مرد، با دهان بسته در دل خویش سخن میگفت: خدایا! دشمنان سَفّاک سرزمینم را با سفینههای تنومندشان بر دریاها و ساحلهای ما غالب کردی و به ایشان فرصت دادی که بر آبهای ما فاتحانه جولان بدهند و بر جزایر ما، بر مرواریدهای ما و برنظرگاههای ما مسلطشان کردی تا حتی نتوانیم به دوردستهای دریاهامان خیره شویم و از اینکه غرق در نعمتهای توییم شادمان شویم.... در نجنگیدن، خفّت مان دادی و در نتوانستن، ذلت مان را به رخ مان کشیدی... نپرسیده ام چرا و نخواهم پرسید. شاید تو چنین خواسته یی که ایشان را فوج فوج کشتی کشتی به اینجا، به مهمانی مرگ بفرستی تا ما عاقبت برانگیخته شویم و بد بکشیم شان.
مرد، با دهان بسته در دل خویش سخن میگفت: خدایا! دشمنان سَفّاک سرزمینم را با سفینههای تنومندشان بر دریاها و ساحلهای ما غالب کردی و به ایشان فرصت دادی که بر آبهای ما فاتحانه جولان بدهند و بر جزایر ما، بر مرواریدهای ما و برنظرگاههای ما مسلطشان کردی تا حتی نتوانیم به دوردستهای دریاهامان خیره شویم و از اینکه غرق در نعمتهای توییم شادمان شویم.... در نجنگیدن، خفّت مان دادی و در نتوانستن، ذلت مان را به رخ مان کشیدی... نپرسیده ام چرا و نخواهم پرسید. شاید تو چنین خواسته یی که ایشان را فوج فوج کشتی کشتی به اینجا، به مهمانی مرگ بفرستی تا ما عاقبت برانگیخته شویم و بد بکشیم شان.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.