بریدۀ کتاب

مه زاد؛ آخرین امپراطوری (قسمت اول)
بریدۀ کتاب

صفحۀ 393

«به نظرم ... اگه بهم بگن بین عاشق میر شدن(با وجود خیانتی که کرد) و هیچ وقت نشناختن اون یکی رو انتخاب کنم. من عشق رو انتخاب می‌کنم. من خطر کردم و شکست خوردم؛ولی باز هم اون خطر ارزشش رو داشت. در مورد دوستانم هم همینطوره‌. بدگمانی توی حرفه ما خیلی خوبه...ولی فقط در حد و اندازه خودش. من ترجیح میدم به افرادم اعتماد کنم تا اینکه نگران خیانت کردن باشم.» «احمقانه به نظر میاد.» «خوشحالی احمقانه است؟»

«به نظرم ... اگه بهم بگن بین عاشق میر شدن(با وجود خیانتی که کرد) و هیچ وقت نشناختن اون یکی رو انتخاب کنم. من عشق رو انتخاب می‌کنم. من خطر کردم و شکست خوردم؛ولی باز هم اون خطر ارزشش رو داشت. در مورد دوستانم هم همینطوره‌. بدگمانی توی حرفه ما خیلی خوبه...ولی فقط در حد و اندازه خودش. من ترجیح میدم به افرادم اعتماد کنم تا اینکه نگران خیانت کردن باشم.» «احمقانه به نظر میاد.» «خوشحالی احمقانه است؟»

10

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.