بریده‌ای از کتاب کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 606

زمان چون رویایی مبهم و کهن بر دوشت سنگینی می‌کند. همچنان پیش می‌روی و می‌کوشی از میان آن بلغزی. اما حتی اگر به دو انتهای زمین بروی، نمی‌توانی از آن بگریزی. با اینحال ناچاری به آنجا بروی_ به کرانه دنیا. کاری هست که نمی‌توان کرد، مگر با رسیدن به آنجا.

زمان چون رویایی مبهم و کهن بر دوشت سنگینی می‌کند. همچنان پیش می‌روی و می‌کوشی از میان آن بلغزی. اما حتی اگر به دو انتهای زمین بروی، نمی‌توانی از آن بگریزی. با اینحال ناچاری به آنجا بروی_ به کرانه دنیا. کاری هست که نمی‌توان کرد، مگر با رسیدن به آنجا.

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.