بریدهای از کتاب هری پاتر و جام آتش (گالینگور) اثر جی. کی. رولینگ
1404/6/12
صفحۀ 25
در آن لحظه بیش از هر چیز نیاز داشت با کسی حرف بزند، با کسی مثل پدر و مادر... نیاز به جادوگر بزرگسالی داشت که بتواند بدون خجالت مشکلش را با او در میان بگذارد و نظرش را بپرسد... کسی که او را دوست داشته باشد و از جادوی سیاه سر در بیاورد... آن گاه جواب معمایش را یافت. جوابش چندان ساده و بدیهی بود که هری از این که بلافاصله به یادش نیفتاده بود حیرتزده شد... مشکلگشای او سیریوس بود...
در آن لحظه بیش از هر چیز نیاز داشت با کسی حرف بزند، با کسی مثل پدر و مادر... نیاز به جادوگر بزرگسالی داشت که بتواند بدون خجالت مشکلش را با او در میان بگذارد و نظرش را بپرسد... کسی که او را دوست داشته باشد و از جادوی سیاه سر در بیاورد... آن گاه جواب معمایش را یافت. جوابش چندان ساده و بدیهی بود که هری از این که بلافاصله به یادش نیفتاده بود حیرتزده شد... مشکلگشای او سیریوس بود...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.