بریدهای از کتاب با کاروان نیزه: ترکیب بند عاشورایی اثر علیرضا قزوه
1404/4/20
صفحۀ 33
بعد از شما به سایهٔ ما تیر میزدند زخمزبان به بغض گلوگیر میزدند پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت آنان که خیمهگاه مرا تیر میزدند این مردمان غریبه نبودند، ای پدر دیروز در رکاب تو شمشیر میزدند غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار آتش به جان کودک بیشیر میزدند ماندند در بطالت اعمال حجشان مُحرم نگشته تیغ به تقصیر میزدند هم روز و شب به گرد تو بودند سینهزن هم ماه و سال، بعد تو زنجیر میزدند از حلقهای تشنه، صدای اذان رسید در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید
بعد از شما به سایهٔ ما تیر میزدند زخمزبان به بغض گلوگیر میزدند پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت آنان که خیمهگاه مرا تیر میزدند این مردمان غریبه نبودند، ای پدر دیروز در رکاب تو شمشیر میزدند غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار آتش به جان کودک بیشیر میزدند ماندند در بطالت اعمال حجشان مُحرم نگشته تیغ به تقصیر میزدند هم روز و شب به گرد تو بودند سینهزن هم ماه و سال، بعد تو زنجیر میزدند از حلقهای تشنه، صدای اذان رسید در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.