بریدۀ کتاب
1402/9/10
4.5
17
صفحۀ 21
چند باری پیش آمد که نیمه شب، دور از نگاه دیگران پوست خربزهای یا نان خشکیدهای مییافتیم و میخوردیم. دو سه بار مجبور شدم کتابی را بفروشم و غذایی بخرم تا از گرسنگی نمیرم.
چند باری پیش آمد که نیمه شب، دور از نگاه دیگران پوست خربزهای یا نان خشکیدهای مییافتیم و میخوردیم. دو سه بار مجبور شدم کتابی را بفروشم و غذایی بخرم تا از گرسنگی نمیرم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.