بریده‌ای از کتاب گوهر شب چراغ اثر مظفر سالاری

 گوهر شب چراغ
بریدۀ کتاب

صفحۀ 21

چند باری پیش آمد که نیمه شب، دور از نگاه دیگران پوست خربزه‌ای یا نان خشکیده‌ای می‌یافتیم و می‌خوردیم. دو سه بار مجبور شدم کتابی را بفروشم و غذایی بخرم تا از گرسنگی نمیرم.

چند باری پیش آمد که نیمه شب، دور از نگاه دیگران پوست خربزه‌ای یا نان خشکیده‌ای می‌یافتیم و می‌خوردیم. دو سه بار مجبور شدم کتابی را بفروشم و غذایی بخرم تا از گرسنگی نمیرم.

1

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.