بریده‌ای از کتاب خون بر برف اثر یو نسبو

بریدۀ کتاب

صفحۀ 162

سعی کردم برف پودری را جمع کنم. اما برف پودری جمع نمی شود. سفید و زیباست، اما نمی شود چیز پایداری از آن درآورد. اول امید می دهد اما در نهایت چیزی که سعی می کنی بسازی از بین می رود و بین انگشتانت فرو می ریزد.

سعی کردم برف پودری را جمع کنم. اما برف پودری جمع نمی شود. سفید و زیباست، اما نمی شود چیز پایداری از آن درآورد. اول امید می دهد اما در نهایت چیزی که سعی می کنی بسازی از بین می رود و بین انگشتانت فرو می ریزد.

92

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.