بریدهای از کتاب خون بر برف اثر یو نسبو
1403/12/2
صفحۀ 162
سعی کردم برف پودری را جمع کنم. اما برف پودری جمع نمی شود. سفید و زیباست، اما نمی شود چیز پایداری از آن درآورد. اول امید می دهد اما در نهایت چیزی که سعی می کنی بسازی از بین می رود و بین انگشتانت فرو می ریزد.
سعی کردم برف پودری را جمع کنم. اما برف پودری جمع نمی شود. سفید و زیباست، اما نمی شود چیز پایداری از آن درآورد. اول امید می دهد اما در نهایت چیزی که سعی می کنی بسازی از بین می رود و بین انگشتانت فرو می ریزد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.