بریده‌ای از کتاب فریدون سه پسر داشت اثر عباس معروفی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 121

گیج و گل بودیم، بی هدف بودیم، از شکستن و آتش زدن کیف می‌کردیم و نمی‌دونستیم چه می‌خواهیم. دود چشم‌های ما را گرفته بود و هیچ وقت از خودمون نپرسیدیم چرا.

گیج و گل بودیم، بی هدف بودیم، از شکستن و آتش زدن کیف می‌کردیم و نمی‌دونستیم چه می‌خواهیم. دود چشم‌های ما را گرفته بود و هیچ وقت از خودمون نپرسیدیم چرا.

36

3

(0/1000)

نظرات

یاد فتحنامه مغان جناب گلشیری افتادم.

0