بریدۀ کتاب

علیرضا

3 روز پیش

تهوع
بریدۀ کتاب

صفحۀ 168

«اما شدیدترین احساس‌ها کند گشته بودند. هیچ چیز واقعی نمی‌نمود؛ خودم را در احاطه دکوری مقوایی حس می‌کردم که امکان داشت ناگهان جا‌به‌جا شود. دنیا در حالی که نفسش را بند آورده بود و خودش را کوچک می‌گرداند، انتظار بحرانش را می‌کشید، انتظار تهوعش را،...»

«اما شدیدترین احساس‌ها کند گشته بودند. هیچ چیز واقعی نمی‌نمود؛ خودم را در احاطه دکوری مقوایی حس می‌کردم که امکان داشت ناگهان جا‌به‌جا شود. دنیا در حالی که نفسش را بند آورده بود و خودش را کوچک می‌گرداند، انتظار بحرانش را می‌کشید، انتظار تهوعش را،...»

112

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.