بریدهای از کتاب دونده ی هزارتو؛ علاج مرگ اثر جیمز دشنر
7 روز پیش
صفحۀ 230
یک لحظه هم توقف نکردند از لابی باشگاه رد شدند، از در بیرون رفتند و در هرج و مرج انبوه کرانکها به راهشان در بخش مرکزی ادامه دادند. و از نیوت دور شدند؛ دور از نیوت دور از دوستش و بیماری مغزی او. (به معنای واقعی کلمه نابود شدم..)
یک لحظه هم توقف نکردند از لابی باشگاه رد شدند، از در بیرون رفتند و در هرج و مرج انبوه کرانکها به راهشان در بخش مرکزی ادامه دادند. و از نیوت دور شدند؛ دور از نیوت دور از دوستش و بیماری مغزی او. (به معنای واقعی کلمه نابود شدم..)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.