بریدهای از کتاب جای خالی سلوچ اثر محمود دولت آبادی
1403/12/3
صفحۀ 288
پس ای مرگان! عشق تو تنها به پیرانهترین چهره خود میتواند بروز یابد: اشک. و تو مختاری که تا قیامت بگریی. گریستن و گریستن. اشک مادرانت در تو مردابی خاموش است. نقبی بزن و رهایش کن. بگذار در تو جاری شود. روان کن. خود را روان کن. با چشم های همهی مادران میتوانی بگریی. به تلاطم درآی. توفانی از آواز و شیون و اشک، ای دریای خفته!
پس ای مرگان! عشق تو تنها به پیرانهترین چهره خود میتواند بروز یابد: اشک. و تو مختاری که تا قیامت بگریی. گریستن و گریستن. اشک مادرانت در تو مردابی خاموش است. نقبی بزن و رهایش کن. بگذار در تو جاری شود. روان کن. خود را روان کن. با چشم های همهی مادران میتوانی بگریی. به تلاطم درآی. توفانی از آواز و شیون و اشک، ای دریای خفته!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.