بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 46

آن شب، بعد از ماجرای آتش زدن الاغ زبان بسته، در هوای گرم و شرجیِ طویله، کنار هم کِز کرده بودند که گت آقا با صورتی نحیف و لاغر با چشمانی محزون، با تاثّر خواند: _ بس می چکد از جام زمان رنگ دورویی، از مستی ما مانده همین کهنه سبویی.

آن شب، بعد از ماجرای آتش زدن الاغ زبان بسته، در هوای گرم و شرجیِ طویله، کنار هم کِز کرده بودند که گت آقا با صورتی نحیف و لاغر با چشمانی محزون، با تاثّر خواند: _ بس می چکد از جام زمان رنگ دورویی، از مستی ما مانده همین کهنه سبویی.

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.