بریده‌ای از کتاب اینترنت با مغز ما چه می کند؟ اثر نیکلاس کار

بریدۀ کتاب

صفحۀ 86

تقریباً اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد بود که فناوری نوشتن یک گام بسیار مهم رو به جلو برداشت. در آن زمان، سومریان، که ساکن منطقه‌ای بین دجله و فرات، در عراق امروزی، بودند، شروع به نگارش با سیستمی از نمادهای سه گوش به نام (خط میخی) کردند. در همین حال، چند صد مایل به طرف غرب، مصری‌ها خط انتزاعی‌تر هیروگلیف را برای بازنمایی شیا و اندیشه‌ها ابداع کرده بودند. با توجه به اینکه خط میخی و هیروگلیف هر دو حاوی کاراکترهای لوگو سیلابی (هجاهای تصویری) بسیاری هستند که نه فقط دلالت بر اشیا بلکه همچنین دلالت بر آواهای گفتاری داشت، درک معنا در این زبان‌ها در مقایسه با نشانه های محاسباتی ساده، مستلزم فشار بیشتر بر مغز بود. در این زبان‌ها، خواننده مجبور بود قبل از تفسیر معنای یک کاراکتر، خود آن کاراکتر را تفسیر کنند تا بفهمد چطور باید از آن استفاده کند. بنابراین مغز سومریان و مصری‌ها مجبور به ایجاد مدارهایی عصبی بود که به نوشته وولف باید روی غشای مغز یکدیگر را قطع می‌کردندو بخش‌های به هم متصل شده نه تنها درگیر دیدن و معنی یافتن که درگیر شنیدن، تحلیل مکانی و تصمیم گیری هم می‌شدند. وقتی که این سیستم‌های لوگو سیلابی گسترش یافت و مشتمل بر صدها کاراکتر شد، حفظ کردن و تفسیر آنها به یک کار ذهنی مشقت بار تبدیل شد که در انحصار نخبگانی فکری قرار گرفت، نخبگانی که از زمان و نیروی ذهنی فراوانی برخوردار بودند. برای اینکه فناوری نوشتن از الگوهای سومری و مصری فراتر برود و به ابزاری در خدمت نه یک گروه کوچک بلکه بیشتر مردم درآید، لازم بود خیلی ساده‌تر شود.

تقریباً اواخر هزاره چهارم قبل از میلاد بود که فناوری نوشتن یک گام بسیار مهم رو به جلو برداشت. در آن زمان، سومریان، که ساکن منطقه‌ای بین دجله و فرات، در عراق امروزی، بودند، شروع به نگارش با سیستمی از نمادهای سه گوش به نام (خط میخی) کردند. در همین حال، چند صد مایل به طرف غرب، مصری‌ها خط انتزاعی‌تر هیروگلیف را برای بازنمایی شیا و اندیشه‌ها ابداع کرده بودند. با توجه به اینکه خط میخی و هیروگلیف هر دو حاوی کاراکترهای لوگو سیلابی (هجاهای تصویری) بسیاری هستند که نه فقط دلالت بر اشیا بلکه همچنین دلالت بر آواهای گفتاری داشت، درک معنا در این زبان‌ها در مقایسه با نشانه های محاسباتی ساده، مستلزم فشار بیشتر بر مغز بود. در این زبان‌ها، خواننده مجبور بود قبل از تفسیر معنای یک کاراکتر، خود آن کاراکتر را تفسیر کنند تا بفهمد چطور باید از آن استفاده کند. بنابراین مغز سومریان و مصری‌ها مجبور به ایجاد مدارهایی عصبی بود که به نوشته وولف باید روی غشای مغز یکدیگر را قطع می‌کردندو بخش‌های به هم متصل شده نه تنها درگیر دیدن و معنی یافتن که درگیر شنیدن، تحلیل مکانی و تصمیم گیری هم می‌شدند. وقتی که این سیستم‌های لوگو سیلابی گسترش یافت و مشتمل بر صدها کاراکتر شد، حفظ کردن و تفسیر آنها به یک کار ذهنی مشقت بار تبدیل شد که در انحصار نخبگانی فکری قرار گرفت، نخبگانی که از زمان و نیروی ذهنی فراوانی برخوردار بودند. برای اینکه فناوری نوشتن از الگوهای سومری و مصری فراتر برود و به ابزاری در خدمت نه یک گروه کوچک بلکه بیشتر مردم درآید، لازم بود خیلی ساده‌تر شود.

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.